دو کبوتر دو هوس
اسیرن کنج قفس
هر دوتا بی همزبون
هر دوتا بی همنفس
*
یکی از غمش میگه
یکی از خوشحالیاش
یکی از صبح سپید
یکی از روز سیاش
*
یکی از طالع نحس
یکی از بخت بلند
یکی از گولّه ی داغ
یکی از بگو بخند
*
بیچاره .... کبوترا
اسیر وهم خودند
کنج این کهنه قفس
راضی از سهم خودند
*
اگه روزی بشکنه
این قفس رها بشن
دیگه فرقی نداره
که ز هم جدا بشن
*
دو کبوتر دو هوس
کاشکی همصدا بودن
اگه یکّی می شدن
کی ز هم جدا بودن؟
*
قفس اون وقت واسشون
خونه ی شادی می شد
نغمه های بی کسی
شعر آزادی می شد
*
ما همون کبوترا
توی دام تن اسیر
کی میشه رهابشیم
تو اسیر و من اسیر؟
*
دو کبوتر دو هوس
اسیرن کنج قفس
هر دوتا بی همزبون
هر دوتا بی همنفس.
بازدید امروز: 309
بازدید دیروز: 660
کل بازدیدها: 820670